پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»
فکرشهر: یادش بخیر... مادربزرگی داشتم که در این موارد می گفت: «دی والا! خوبی هم، خیییلیش  نخوبه»...
کد خبر: ۱۰۸۴۲۰
سه‌شنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۸

فکرشهر ـ عبدالخالق عبدالهی: مدتی بود لامپ چراغ خطر ماشینم سوخته بود. 

امروز رفتم فروشگاه لوازم یدکی لامپ  بگیرم. به فروشنده گفتم: «دو تا لامپ چند میشه؟» 

گفت: «ده تومان». 

فکر کردم فروشنده تی زبون می زنه و صد تومان را، می گه «تَه تومان»؛ اما رسید بانکی را که نگاه کردم دیدم واقعا 10 هزار تومان کارت کشیده. گفتم: «چرا ایقد ارزون؟» خندید و گفت: «تازه لامپ ها دو کُنتاکی هست». 

خوشحال شدم و با خودم گفتم: «یعنی هر کُنتاکی دوهزار و پانصد تومان؟ خییییلی خوبه». 

ظهر که رفتم خانه، دیدم هر دو لامپ سوخته. 

یادش بخیر... مادربزرگی داشتم که در این موارد می گفت: «دی والا! خوبی هم، خیییلیش  نخوبه».
 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر